سرودهای آموزشی
۱-فرزندان ایران : ما گلهاي خندانيم فرزندان ایرانيم ایران پاك خود را مانند جان مي دانيم ما بايد دانا باشيم هشيار و بينا باشيم از بهر حفظ ایران بايد توانا باشيم آباد باشي اي ایران آزاد باشي اي ایران از ما فرزندان خود دلشاد باشي اي ایران آقاي عباس يميني شريف – سایت کودکان
۲-2پر2پر 4پر( جمع وتفریق باشعر) 10 تا پرستو با هم يكباره پر كشيدند در آسمان آبي پر پر پر پريدند با پر زدن رسيدند به يك درخت گردو يكی يكي نشستند به روي شاخه او اتل متل توتوله ده تا پرستو داريم دانه به دانه حالا آنها را مي شماريم يكی كه خسته تر بود از روي شاخه افتاد خدا كند نيفتد به دست مرد صياد اتل متل توتوله 9تا پرستو مانده هر شاخه اي ، يكي را به روي خود نشانده يكي از آن ميانه گرسنه بود و پر زد براي دانه خوردن به دشت و لانه سرزد اتل متل توتوله نَه 10 تا و نَه 9 تا 8 تا پرستو مانده روي درخت زيبا پرستوي قشنگي كه تشنه بود و بي تاب پريد به سوي چشمه براي خوردن آب اتل متل توتوله نه تشنه و نه خسته 7 تا پرستو حالا روي درخت نشسته پرستويي هم آرام چيزي نگفت ودر رفت به جاي دوردوري پريد و بي خبر رفت اتل متل توتوله پرستو آي پرستو 6 تا پرستو مانده سر درخت گردو اتل متل توتوله شعر و شكوفه و قند 5 تا پرستو مانده 5 تا پرستو رفتند يکي که بازيگوش بود کرمي از آن بالا ديد براي خوردن آن پر زد و پر پر ، پريد يكي نماند و برگشت دلش به تاپ تاپ افتاد بايد به جوجه هايش دوباره دانه مي داد 4 تا پرستو مانده بقيه پر كشيدند اتل متل توتوله پرستوها پريدند از آن چهار پرستو يكي،براي بازي پريد و پر زد و رفت به دشت سبز و بازي اتل متل توتوله از آن همه پرستو فقط 3 تا نشسته روي درخت گردو يكي از آن 3 تا هم پريد و رفت به باغي نشست ودرد دل كرد با جوجه كلاغي اتل متل توتوله دويدم و دويدم به روي تك درختي 2تا پرستو ديديم از آن 2 تا،يكي هم نه جيك زد ونه فرياد به دنبال بقيه به فكر رفتن افتاد اتل متل توتوله نه 6 تا و نه 8 تا نشسته 1 پرستو بدون دوست وتنها نشسته بود پرستو بدون يار و تنها كه ديد دوباره برگشت پرستويي به آنجا كنار هم نشستند 2 تا پرستو با هم سلام و حال و احوال نه غصه بودو نه غم اتل متل 10 و 9 توتوله 8 و 7 تا به 6 و 5 رسيدندپرستوهاي زيبا ولي كلاغ،كلاغ پر دوباره پر كشيدند 4 و 3و 2و 1 پرستوها پريدند صدايي آمد انگار!؟ صداي پرپر آمد 2تا بودند و ديدند كه يار ديگر آمد سلام به روي ماهت كجا بودي؟ بفرما! 3 تا شديم. چه بهتر من و تو مي شودما 2 تاي ديگر آمد 2 و 3 مي شود چند؟ 3 و 2 مي شود 5 ترانه بود و لبخند 2 پر، 2پر ، 4 پر 3 تا پرستو برگشت 3 تا و 5 تا شد چند؟ 6 و 2 مي شود 8 پرستوهاي زيبا دوباره پركشيدند كنار هم پريدند به ابرها رسيدند 2 تا پرستو برگشت دوباره 10 پرستو دوباره 10 پرنده و يك درخت گردو شاعر : مصطفي رحماندوست
۳-آب جوش نکات ایمنی وبهداشتی : کتری آب جوشم همش دارم می جوشم وقتی که داغ داغم هرگزنیا سراغم این کار کار مامانه مامان چه مهربانه
۴-مواظبت ازدندان – نکات بهداشتی و پزشکی : حسنی بی دندون شده زاروپریشون شده بی احتیاطی کرده حالاپشیمون شده بادندوناش شکسته بادوم سخت وپسته مک زده به آب نبات هی جویده شکلات قندونو خالی کرده وای که چه کاری کرده دونه به دونه دندوناش خراب شدن یواش یواش تا خونه ی همسایه ها می آد صدای گریه هاش خانم شکوه قاسم نیا
۵-مادر بزرگ مادربزرگ وقتي اومدخسته بود چار قدشودور سرش بسته بود صداي كفشش كه اومددويدم دور گُلاي دامنش پريدم
بوسه زدم روي لُپاش تموم شدن خستگي هاش شاعر : افسانه شعبان نژاد
6-ماه و ستاره شب اومد و ستاره رو آسمون نشسته نه يك ، نه ده ، نه صدتا هزار هزار تا دسته ستاره توي شبها چراغ آسمونه
مثل گل و بنفشه تو باغ آسمونه ئ يك كمي اين طرفتر ماه قشنگ و زيباست دلش گرفته امشب براي اينكه تنهاست شاعر : علي اصغر نصرتي
7-كفش ني ني كوچولو كفشاي سوت سوتي داره يه توپ ماهوتي داره بازي فوتبال مي كنه،شوت مي زنه كفشاش براش سوت مي زنه شاعر : مهري ماهوتي
8-سيب خوشمزه هاهاها هوهوهو باد آمد بادآمد درباغ سيب ما شادآمد شادآمد اين شاخه آن شاخه لرزيد از دست باد يك سيب خوش مزه درجوي آب افتاد آب آن را شُرشُرشُر باخود تا صحرا برد يك گاو خال خالي آن را بو كرد و خورد شاعر : محمود پور وهّاب
9-سبز من رنگ سبزم برگ درختم گاهي لباسم بر بند رختم من سبز هستم رنگ بهارم هم پيش گلها
هم پيش خارم من رنگ گوجه رنگ خيارم من رنگ برگم رنگ بهارم. شاعر : جعفر ابراهيمي(شاهد)
10-سؤال (خداشناسی) دويدم ودويدم به يك سؤال رسيدم كيه كه توي دنيا ماهي مي ده به دريا؟ برف و تگرگ مي سازه
درخت و برگ مي سازه؟ به بلبلا آواز مي ده به موش دم دراز مي ده به آدمها خواب مي ده آفتاب و مهتاب مي ده جواب توآسونه خداي مهربونه هر بچه اي مي دونه شاعر : ناصر كشاورز
11-زنگوله پا زنگوله پا،كنار جو راه مي ره زير درختهاي هلو راه مي ره جست مي زند روي دو پا مي زنه زير شاخه ها از رو درخت،چندتا هلو گير مي كنه به شاخ او باغ هلو كه ساكته هميشه پر از صداي حرف و خنده مي شه زنگوله پا،باغ را بهم مي زنه شده درختي كه قدم مي زنه شاعر : افسانه شعبان نژاد
12-رفتگر (مشاغل) غنچه صبح كه وا ميشه هي گلها رو بو مي كنه رفتگر از خواب پا مي شه زمين رو جارو مي كنه با چهره خندون و شاد از برگ خشك و گرد و خاك از خونه اش بيرون مياد كوچه هارو مي كنه پاك گلها سلامش مي كنند مي كنه جوها رو تميز و احترامش مي كنند از آشغال درشت وريز يك حلزون،تپل،مپل كاج و چنار و نارون سر ميخوره از روي گل درخت تو،درخت من پشت سرش يه برگ ليز با دست او آب مي نوشن تميز مي شه،خيلي تميز يه پيرهن نو مي پوشن مي پوشه يك لباس كاربا زحمت رفتگرا مي خنده مانند انار تميز مي شه دنياي ما شاعر : اسدا...شعباني
13-حلزون(حیوانات) آي حلزون شاخكي! كجا مي ري يواشكي؟جلو ميري يواش و ريزه،ريزهپوست تنت چه نرم و خيس و ليزهخالهاي دونه دونه،دونه داريبه روي پشت روي خود يه لونه داريساكتي و خجالتي و تنهابمون توي باغچه خونه ما. شاعر : مهري ماهوتي
14-چوپان (مشاغل) چوپونه كجاست؟ تو صحراست مواظب گله هاست گله بايد چرا كنه بع وبع و بع صدا كنه يونجه و شبدر بخوره
علفهاي تر بخوره چوپون بايد زرنگ باشه قوي و اهل جنگ باشه جنگ با كي؟ با گرگ ها صدآفرين ماشالله. شاعر : شكوه قاسم نیا
پدربزرگ ، مادربزرگ (خانواده) پدر بزرگ خوبم هميشه مهربونه وقتي كه پيشم باشه برام كتاب مي خونه مادر بزرگ نازم خيلي برام عزيزه هرچي غذا مي پزه خوشمزه و لذيذه وقتي با اونها باشم غصه و غم ندارم دنيا برام قشنگه هيچ چيزي كم ندارم. شاعر : جواد محقّق
15-شعله هاي آتش يك شب مهتابي دهكده رفته به خواب باپدر مي گشتيم لب رودي پر آب سردمان بود و پدر آتشي روشن كرد هركس از هر گوشه تكه چوبي آورد شعله هاي آتش سرخ و نارنجي و زرد چهره هاي ما را نورباران مي كرد
ناگهان احمد گفت بچه ها،آن بالا شعله ها ساخته اند شكل طاووسي را بعد از آن هرشعله پيش چشمان ما شكل مخصوصي داشت زنده بود و زيبا شعله اي،اسبي بود شعله اي، يك آهو شعله اي،شكل عقاب شعله اي هم يك قو كم كم آتش خوابيد زير خاكستر و دود شاد بر مي گشتيم چه شب خوبي بود .شاعر : صفورا نيرّي
16-زنبور عسل (حیوانات - حشرات) هنگام سحر زنبور عسل گل را از شادي مي كند بغل با مهرباني دانه شبنم بيدار ميكند گلها را كم كم شيره گل ،دركاسه بلور صبحانه اي خوب براي زنبور با بال زرّين مي پرد هر سو عسل مي سازد درون كندو خانه اش دارد هزاران اتاق هرگوشه آن تميز و براّق هر صبح روشن در فصل بهار مي بيني او را گرم كار و كار سلام ميكند: ويزوويزوويز صبح تو بخير زنبور عزيز! شاعر : صفورا نيرّي
17-برف كله گنجشكي برف كله گنجشكي مثل پنبه مي بارد روي شاخه ها انگار باز ، پنبه مي كارد من نشسته ام تنها در كنار اين نرده نرده مثل پيراهن برف را به تن كرده از حياط مي آيد جيك جيك گنجشكان روي برف مي ريزم
خرده ريزه هاي نان مي خورند گنجشكان خرده ريز نانها را گوش ميكنم من هم جيك جيك آنها را. شاعر : جعفر ابراهيمي(شاهد)
18-مهربان ترين (خدا) مهربانتر از مادر مهربانتر از بابا مهربانتر از آبي با تمام ماهيها مهربانتر از گلها با دو بال پروانه
مهربانتر از ابري با گياه،با دانه مهربانتر از خورشيد با گل و زميني تو تو خدا،خدا هستي مهربانتريني تو شاعر : افسانه شعبان نژاد
19-مرد دهقان (مشاغل- کشاورزی) صبحها د رگوش باغ باد،هو هو مي كند برگها را از زمين خوب جارو ميكند يك كلاغ پر سياه مي پرد از روي بام با صداي قار قار مي كند بر من سلام باز هم از اشك ابر باغ،خندان مي شود زير بال مادرش جوجه ،پنهان مي شود نغمه هاي يك خروس باز مي آيد به گوش مرد دهقان،بيل را مي گذارد روي دوش باز،او خوشحال و شاد مي رود تا مزرعه چون كه دارد در دلش حرفها با مزرعه شاعر : سيد احمد ميرزاده
خانواده خونه قشنگی داره هرگلی رنگی داره مثل بابا ومامان هرگلی بویی داره باقطره های شینم هرگلی شادی داره درون خونه ی ما هرگلی کاری داره بابا بیرون خونه کارفراوون داره مامان درون خونه چه بچه هایی داره شاعر :ناشناس
20-مشق شب (تکلیف-وظیفه) باز با دست كوچكت، امروز ميروي تا مداد برداري مي نويسي تو؛آب ، بابا، نان باز انگار، مشق شب داري شعرهاي كتاب را از حفظ با صداي بلند ميخواني خوش به حالت كه ياد مي گيري درس امروز را به آساني درسهاي كتاب مي گويند: ژاله گلدان پر گلي دارد ژاله هر روز توي گلدانش آب را قطره قطره مي بارد ميروي در حياط و مي كاري توي گلدان خود ، گل لاله كاش گلدان كوچكت مي شد مثل گلدان پر گل ژاله شاعر : رودابه حمزه اي
21-خيال صورتي (رویا- تجسّم ذهنی) يك لباس صورتي در خيالم بافتم نقشه خورشيد را روي آن انداختم يك كبوتر، آن طرف
با پر و بال سفيد آشيانه كرده بود بر درخت سبز بيد در كنار آن درخت چشمه بود و رود و سنگ آن خيال صورتي شد لباسي رنگ رنگ
شاعر : رودابه حمزه اي
22-خانه هاي پير سر به دوش هم نهاده اند بي صدا،ميان شهر ما خانه هاي طاق گنبدي خانه ههاي پير و بي ريا مثل چند پيرمرد خوب در كنار هم نشسته اند پاي چند آسمانخراش ساكت اند و دلشكسته اند روي دوششان لميده اند گربه هاي خسته،مهربان پُر ز بق بقوي تازه است چينه هاي كاگلي شان شهر رفته رفته مي شود پر ز آسمانخراشها مي برد ز ياد خود چه زود كوچه هاي تنگ و ساده را خانه هاي طاق گنبدي ذره ذره آب مي شوند زير چنگهاي آهني يك به يك خراب مي شوند.شاعر : مجيد ملا محمدي
23-بنفشه و شاپرك (حفظ نگهداری طبیعت حیوانات) بنفشه اي ديدم كه توي صحرا بود چه خوب مي خنديد چقدر زيبا بود! به سوي او رفتم بنفشه را چيدم بنفشه غمگين شد ومن نفهميدم به او چنين گفتم: بنفشه زيبا! بخند، چون ديگر تو نيستي تنها بنفشه خوبم به من نگاهي كرد غم دلش را او به روي لب ،آورد: چرا جدا كردي ز خانه ام من را؟ دوباره برگردان مرا به آن صحرا مگر نمي داني كه شاپرك آنجاست بدون من الآن چقدر او تنهاست! ز حال او من را تو با خبرگردان مرا به آن صحرا دوباره برگردان شاعر : سيد احمد ميرزاده
24-نماز (عبادت) سپیده زد، سپیده وقت سحر رسیده خاموش شده ستاره صبح اومده دوباره خروس پر طلایی با پاهای حنایی قوقولی قوقو میخونه تو کوچه و تو خونه اذان میگن دوباره از مسجد و مناره بابام پامیشه از خواب میره لب حوض آب می شوید او دست و رو با اب میگیره وضو تمیز و پاکیزه باز میاد سر جا نماز من هم کنار بابا نماز می خوانم حالا
25-خروس (حیوانات) من كه به اين قشنگي ام با پر و بال رنگي ام يكه خروس جنگي ام قوقولي قو قو ببين ببين تاج سرم ببين ببين بال و پرم اين قد و بالا را برم قوقولي قو قو منم خروس خوش صدا هميشه بانگ من به پا ببين مرا ببين مرا قوقولي قو قو دهم هميشه آب و دان به مرغ و جوجه ها نشان منم خروس مهربان قوقولي قو قو سروده آقاي عباس يميني شريف سایت کودکان www.koodakan.org/poem
26-عروسك قشنگ من عروسك قشنگ من، قرمز پوشيده تو رختخواب مخمل، آبي خوابيده يه روز مامان رفته بازار، اونو خريده قشنگتر از عروسكم ، هيچكس نديده عروسك من، چشماتو وا كن وقتي كه شب شد، اونوقت لالا كن عروسك قشنگ من ، قرمز پوشيده تو رختخواب مخمل ، آبي خوابيده سایت کودکان
27-جوجه جوجه طلائي (تولیدمثل از تخم) نوكت سرخ و حنائي تخم خود را شكستي چگونه بيرون جستي گفتا جايم تنگ بود ديوارش از سنگ بود نه پنجره ، نه در داشت نه كس ز من خبر داشت دادم به خود يك تكان مثل رستم پهلوان تخم خود را شكستم اينگونه بيرون جستم
28-درخت ودرخت کاری (فایده گیاه حفظ و نگهداری طبیعت) به دست خود درختي مي نشانم به پايش جوي آبي مي كشانم كمي تخم چمن بر روي خاكش براي يادگاري مي فشانم درختم كم كم آرد بر گ و باري بسازد بر سر خود شاخساري چمن رويد در آنجا سبز و خرم شود زير درختم سبزه زاري به تابستان كه گرما رو نمايد درختم چتر خود را مي گشايد خنك مي سازد آنجا را ز سايه دل هر رهگذر را مي ربايد به پايش خسته اي بي حال و بي تاب ميان روز گرمي مي رود خواب شود بيدار و گويد : اي كه اينجا درختي كاشتي روح تو شاداب سروده آقاي عباس يميني شريف
29-پنبه و پوشاک : برزگرای مهربون تو دشتا پنبه می کارن بوته های سبز و قشنگ یزرگ میشن گل می آرن گل های خوشگل وقشنگ مثل گلوله های برف پرمیشه روی بوته ها گلهای پنبه جای برف وقتی گلای پنبه ای جدامی شن دونه دونه سوارکامیون میشن باهم میرن توکارخونه پنبه هارونخ می کنن با ماشین ریسندگی نخ هارو پارچه می کنن با ماشین بافندگی پارچه هارو رنگ می کنند مثل گلای رنگ رنگ برای مادوخته می شه لباسهای خوب وقشنگ گلوله های پنبه ای پیرهن و جوراب میشن روپوش و شال وروسری پرده ورختخواب می شن
30-کتاب : من یک کتاب دارم پرازگل وستاره یه خونه ی عروسک هزارتا قصّه داره هرجانگاه می کنی نقاشیاش قشنگه توباغچه ی کوچکش گل های رنگارنگه کتاب خوشگل ما قصّه می گه برامون قصّه ی مادر بزرگ تو شبهای زمستون تو باغ قصّه ی ما حیوونا مهربونند پرنده ها تو باغش با هم آواز می خونند هرکی کتاب می خونه باید اینو بدونه کتاب براش همیشه یه دوست مهربونه کتاب شعرشکوفه ها
31-باران باز برای آسمون از راه رسید یه مهمون یه ابر چاق سیاه با خنده های قاه قاه ابر ِسیاه شیطون دوید توی آسمون نشست کنار خورشید دامنشو روش کشید آسمونو سیاه کرد خنده ای قاه قاه کرد خورشید به ابر نیگا کرد پرنده رو صدا کرد پرنده زود پر کشید رفت تا به ابرک رسید پاهاشو قلقلک کرد به خنده هاش کمک کرد ابر سیاه هی خندید اشک چشاشو ندید خنده ی ابر بارون شد خورشید خانوم خندون شد وبلاگ کودکانه های بهار
32-خورشید خانم از پشت کوه دوباره خورشید خانوم در اومد با کفشای طلا و پیرهنی از زر اومد آهسته تو آسمون چرخی زد و هی خندید ستاره ها رو آروم از توی آسمون چید با دستای قشنگش ابرا رو جابه جا کرد از اون بالا با شادی به آدما نیگا کرد دامنشو تکون داد رو خونه ها نور پاشید آدمها خوشحال شدن خورشید بااونها خندید...
33-زمستان (فصل ها) باز آمده زمستان اين فصل سردِ سرسخت زنبورك بيچاره يخ زد روي بند رخـت گنجشك برخود لرزيد تــا ننـه سرما را ديد دست سرد زمستان تمام گلها را چيد بــــاغ از تـــرس زمستان چشمان سبـزش را بست بـــرفِ ســرد زمـــستان روي چشمانــش نشست از سوز و ســــرماي برف گنجشــــك و بـاغ خوابيدند در خـــوابِ چشمــانشان هردو بـــهــــار را ديـــــدند
34-مهمانی کنار گل تو باغچه نشستن دو تا زنبور یه مهمونی گرفتن با یه دونه ی انگور خانوم و آقا مورچه رد میشدن از اونجا
زنبورای مهربون صدا زدن بفرما! شاپرک و کفشدوزک می پریدن رو گلها زنبورا ی مهربون صدازدن بفرما! کنار باغچه حالا
زیاد شدن مهمونا مورچه ها و کفشدوزک شاپرک و زنبورا یه مهمونی گنده دادن اون دو تا زنبور منم بردم براشون دو تا خوشه ی انگور
35- صلح **شانزدهم مهر ماه روز جهانی کودک مبارک ** یـک و دو و سـه یـک و دو و سـه روی این زمین جـنگ دیگه بسه چهار و پنج و شش چهار و پنج و شش مهربونی کو عاطفه کو شش هفـت و هشت و نه هفت و هشـت و نه آی بزرگتـرا وقـت صلح نو ده و ده و ده ده و ده و ده دنیای بی جنگ چه خوبه به به
36-مورچه ها مادر مهربونم یه کیک تازه پخته به مورچه های شیطوون نمیدونم کی گفته کنار بشقاب کیک قطار شدند مورچه ها مامان و بابا مورچه با همه ی بچه ها تو دست هر مورچه ای یه تکه از کیک ماست سر ِِبردنِ اونها بین مورچه ها دعواست تا نرسیده مامان باید برند از اینجا کیکِ قشنگ امروز باشه برای اونها ببین تو بشقابِ کیک پر از جا پای مورچه است حتما الان کیکمون با مورچه ها تو کوچه است .
37-آشتی تــو خونـه ی عمو جون بودم یه روزی مهمون توی حیـاط نشـستم گوشواره هام تـو دستم کلاغ سـیاه بـلا اومد پایین از بـالا گوشواره هامو دزدیـد قار و قار و قار خندیـد زود دویدم تواتاق از تو کمـد ِ اجاق بردم یه کمی صابون واسه کـلاغ شیطون گفتم کلاغ سـیاه یه تکه صابون بـیا بیا بامن دس بده گوشوارمو پس بده آی آشتی آشتی آشتی فردا بریم تــو کشتی
38-غذا ( تغذیه ) زنگ خوراکی زده شد توی کلاس همهمه شد یکی نشست سرجای من یکی لگد زد پای من شکما گنده شدن گرد و قلمبه شدن
39-میوه آی میوه میوه میوه کفش وکلاه وگبوه اسمم چیه ؟ گلابی نه قرمزم نه آبی سیب میوه بهشته هرکی نخوره زشته
40- قند (مسواک کردن ) آی بچه بی دندون نرو سراغ قندون این قدر نخور شیرینی شب خواب بد می بینی خواب یه کرم گنده که دندوناتو خورده زودباش برو مسواک کن تا همشو نخورده هربچه ای می دونه مسواک زدن آسونه
41- پوشاک (زمان سرما ) یک روز ابری مادر به من گفت باید بپوشی ژاکت کلفت مادربه من گفت فرزند دلبند سرمارسیده شالت رو ببند روی لباسم ژاکتی دیدم اونو گرفتم راحت پوشیدم اون ژاکت ناز رنگ ووارنگ بود باچند تا دگمه خیلی قشنگ بود
42- نظم و انضباط آهای آهای هوارهوار چیزاتو توی راه نذار چیزی که لازم نداری ازسرجاش بیرون نیار
نظم و انضباط بانظم وبا اندیشه جایی بدجور نمیشه خونه با نظم وترتیب مرتبه همیشه هرکی منظم باشه وسایل بازی رو زودزود گیرمیاره
42- ایران (میهن دوستی) ای ایران ای مرز پرگهر ای خاکت سرچشمه هنر دور از تو اندیشه بدان پاینده مانی تو جاودان ای دشمن ار تو سنگ خارهای من آهنم جان من فدای خاک پاک میهنم مهر تو چون شد پیشهام دور از تو نیست اندیشهام در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما پاینده باد خاک ایران ما سنگ کوهت در و گوهر است خاک دشتت بهتر از زر است مهرت از دل کی برون کنم برگو بیمهر تو چون کنم تا گردش جهان و دور آسمان به پاست نور ایزدی همیشه رهنمای ماست مهر تو چون شد پیشهام دور از تو نیست اندیشهام در راه تو کی ارزشی دارد اين جان ما پاینده باد خاک ایران ما
ایران ای خرم بهشت من روشن از تو سرنوشت من گر آتش بارد به پیکرم جز مهرت در دل نپرورم از آب و خاک و مهر تو سرشته شد گلم
مهر اگر برون رود تهی شود دلم مهر تو چون شد پیشهام دور از تو نیست اندیشهام در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما پاینده باد خاک ایران ما
43- مسواک زدن- بهداشت شب که میشه وقت خواب دندون رو مسواک بکن با حوله تمیزت دست و روت و پاک کن صبح که میشه با شادی بلند شو از رختخواب دندونای من ، همه مانند مرواریده تمیزه وتمیزه سفیده و سفیده من همیشه صبح و شب دندونامو می شورم
42- نوروز – هفت سین – بهار : فـروردين آمـد بـه به گل ميخندد قهقهقه دو تخـم مرغ رنگي چه سفره قشنگي عيد آمد و گل آمد آواز بلبل آمد عيد آمـد عيـد آمـد ارديبهشت و خـرداد سيب و سماق و سنجد سكه و سير و سنجد فصـل بهـار زيبـاست همـراه سبـزه و گل
43- زنبورطلایی – زنبورعسل- حیوانات : ای زنبورطلایی نیش می زنی بلایی پاشوپاشوبهاره گل واشده دوباره زمستوناخوابیدی خواب بهارودیدی پاشوپاشوبهاره عسل بساز دوباره کندوداری توصحرا سرمی زنی به هرجا بنشین به روی گل ها شادی زبوی اونها توصحراودرودشت گل خوشبوروئیده پاشوپاشوبهاره عسل بساز دوباره
44- یکپارچگی – وحدت: یک ویک دومیشه باهم باشیم همیشه دو و دو چار میشه تنها باشی نمیشه سه و سه شیش میشه شادی بکن همیشه چاروچار هشت میشه بی دوستی کار نمیشه پنج وپنج ده می شه بادوستی دل وا می شه چوپان با میش دوست می شه گرگ با میش نمی شه